ای امام رئوف ومهربان
ای عالم آل محمد..
مخلص درگاهت هستم
وهمچون برده ای در این سرای نشسته ام
تا مرا پرنور سازی ز معرفتت
برده ی درگاهت می شوم
دوست دارم آن پنجره ی فولادین زمحبتت را
که هر لحظه گل های پژمرده ای را شاداب می سازد
کبوترانت می نوازند ترانه ی عاشقی را
دوست دارم آبی بنوشم از آن سقای همیشگی وچشمه ی معرفتت
وز هرآن سوی گیتی می آیدکسی که عاشق است
عاشق گنبد وگلدسته هایی که که در دل این شهر می تابد
میتابد وهردیده ای که به آن گشوده شود را نیز شاداب ونورانی می سازد
یا ضامن آهو..
همه وهمه را با وجود پاک وعظیم تو دوست دارم
"کارگر"