سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حس لطیف من

اینجاست دلنوشته هایی که سوزانده نمی شود و میتوان گفت: دلنوشته های مجاز من..
نظر

در شبی بس تنها وسرد...

که باران بر پنجره می کوبید

 فضای پشت پنجره  در  تاریکی گم شده بود

من ماندم و دستانی که بی محابا بر شیشه می رفت

آنقدر بر صفحه نوشتم که ..

 باران مقابل انگشتان خسته ام زانو زد

ودر آن هیاهو  گفت:

دگر در مقابل بخار شیشه ات قطره ای برای بارش ندارم..

پس نمی بارم وسرد نیستم

تا همسو شویم

واین حک شده های سرد را..

پر ز گرمای محبت سازیم

                                      "کارگر"